شاید وقتی خواب بودم یه تریلی از روم رد شده. وگرنه که این درد منطقی نیست.
حالا جالب تر کنیم قضیه رو، شب باید دو تا سینی پیتزای گنده درست کنم با خودم ببرم خونهی الهام، چند صفحه از پایان نامهی خاطره رو براش تایپ کنم و تا همین الان هم داشتم واسه ادارهی مامانم دونات میپختم.
+ لعنت بر پریود! هزاران تف و لعنت به هورمون! ممنون از توجه شما.